رخت غم پوشیده بر تن آسمان
دیده ی اهل دو عالم خون فشان
علت این غصه ی جانسوز چیست؟
این همه اندوه و غم از داغ کیست؟
بر سرم افتاده شور کربلا
داغ هفتاد و دو سر از تن جدا
کربلا یعنی که هفتاد دو بار
دیده ای از خون دل چون چشمه سار
کربلا یعنی که عشقی بی بدیل
بوسه بر رگهای مقطوع قتیل
کربلا یعنی دو دست از تن جدا
با لب تشنه به شط خون شنا
کربلا یعنی سری از خون خضاب
پیکری بی سر به زیر آفتاب
کربلا یعنی نوای آب آب
کربلا یعنی جگر از غم کباب
کربلا یعنی که یک دنیا ادب
بر لب دریا ولی خشکیده لب
کربلا یعنی که در روزی سیاه
بر زمین افتاده هفتاد و دو ماه
کربلا یعنی همه راز و نیاز
در میان دود و آتش هم نماز
کربلای یعنی بلای بی شمار
پای اطفال حرم بر روی خار
کربلا یعنی همه ظلم و ستم
دامنی از خون دیده همچو یم
کربلا یعنی که یک دنیا بلا
دل اسیر دام اندوه و عزا
کودکی چون لاله ی احمر شدن
تشنه لب پژمرده و پرپر شدن
کربلا یعنی کویر تشنگی
کودکان آنجا اسیر تشنگی
کربلا یعنی غم و اندوه و آه
بر سر نی جلوه ی خورشید و ماه
کربلا یعنی که در بازار شام
خواهری گرد سری در استلام
کربلا یعنی که رویی نیلگون
قد کمان و دیده ای لبریز خون
کربلا یعنی که زنجیر ستم
بسته دستان یتیمان حرم
کربلا یعنی سر مصباح نور
در شب ظلمت به کنج یک تنور
کربلا یعنی که ظلم بی حساب
بر سر نیزه سر ام الکتاب
زیر شمشیر و نی و تیغ و سنان
غرق خون افتاده معنای اذان
کربلا یعنی که چشمی خون فشان
خواهری داده ز کف صبر و عنان
چون رگ ببریده ای شد بوسه گاه
بر تن عالم شود رخت سیاه
کربلا یعنی ز حق تحسین شدن
در میان حوض خون رنگین شدن
استخوان هایی که یک یک می شکست
خنجر کندی که بر رگ می نشست
چون حسین ابن علی(ع) خون خداست
حق تعالی خون او را خون بهاست